دنیای من

دنیای کوچک و رنگین من

دنیای من

دنیای کوچک و رنگین من

درمغز عاشقان چه می‌گذرد؟

                     


در سومین شماره ماهنامه زندگی مثبت که در اسفند 86 منتشر شده است، دکتر شهرام یزدانی نتایج برخی از آخرین مطالعات محققان را درباره عشق بیان کرده است. او از پژوهش‌هایی می‌گوید که ثابت می‌کنند شور عشق (یا همان عشق رمانتیک) احساسی موقت، زودگذر و غیرقابل اعتماد است؛ و نیز نتایج تحقیق محققانی را نشانمان می‌دهد که خواسته‌اند بفهمند چه چیزی ضامن بقای یک زندگی زناشویی است.

شور عشق، استارت یا سوخت
شور عشق، یعنی همان احساساتی که اوایل آشنایی با یک نفر، ما را مشغول می‌کند و خواب و خوراکمان را می‌گیرد، مبنای درستی برای زندگی مشترک نیست؛ یعنی این قبیل عواطف مثل استارت ماشین عمل می‌کنند. خداوند آنها را در وجود انسان قرار داده که آدم را به حرکت درآورد. ولی ما نمی‌توانیم فقط با استارت‌زدن و باک ِ بدون بنزین حرکت کنیم. شواهد زیادی هم برای اثبات این نکته وجود دارد- مثلاً پژوهشگری به نام آرون تعداد زیادی از افرادی را که دچار عشق حاد و آتشین بودند زیر دستگاهی که از کارکرد مغز عکس می‌گیرد گذاشت و از آنها خواست به معشوق خود فکر کنند یا عکس آنها را نشانشان داد. کارکرد مغزی این افراد نشان داد که هنگام فکر کردن به معشوق، فقط آن قسمت‌هایی فعال می‌شود که مربوط به «پاداش فوری» است- همان قسمت‌هایی که اگر گرسنه باشیم و غذا بخوریم فعال می‌شود؛ یا در افراد معتاد به کوکائین، همان قسمتی که بعد از مصرف ماده‌ی مخدر به فعالیت می‌افتد. این قسمت‌های مغز، تشکر فوری را اعلام می‌کنند، و یک چیز فوری طبعاً دوام زیادی هم ندارد. در حالی که مغز، قسمت‌های دیگری هم دارد که مربوط به پاداش‌های طولانی‌مدت است.


دو پژوهشگر دیگر به اسم‌های بارتل و ذکی آمدند همین کار را روی کسانی کردند که عشقشان تداوم پیدا کرده بود و به اصطلاح عشق رفیقانه داشتند- همان نوع عشقی که شور و هیجانش از بین رفته اما صمیمیتش مانده و با مرور زمان، بیشتر هم شده است .عکس کارکرد مغز این افراد نشان داد که فکرکردن به عشقشان قسمت‌هایی از مغز آنها را فعال می‌کند که مربوط به «پاداش‌های بلندمدت» است- همان قسمت‌هایی که وقتی شما به شغل مورد علاقه‌تان فکر می‌کنید یا موسیقی مورد علاقه‌تان را گوش می‌کنید، یا در لحظات آرامش مذهبی، در ذهنتان فعال می شود.


نتیجه‌ی این پژوهش‌ها نشان می‌دهد چون پاداش فوری همیشه تاییدکننده‌ی چیزهایی است که قابل اتکا نیستند، عشق رمانتیک هم که دستمایه‌ی شعر و غزل و رمان و فیلم‌های زیادی شده است و چیز قشنگی هم هست قابل اتکا نیست. در عوض، عشق رفیقانه قابل اعتماد، اصیل و ماندگار است.
بعضی اقوام اصلاً نمی‌دانند عشق چیست؟


عشق رمانتیک نه تنها کوتاه‌مدت و غیرقابل اتکاست که حتی اصیل هم نیست. یعنی این طور نیست که جزو سرشت و ذات انسان باشد و ابتلا به آن، از ضروریات زندگی محسوب شود. به نظر شما آیا در بین همه‌ی اقوام و ملت‌ها شور عشق وجود دارد؟ یعنی مردم ِ همه‌ی جوامع و فرهنگ‌ها عشق رمانتیک را به این مفهومی که ما می‌شناسیم می‌شناسند؟


دو پژوهشگر به نام‌های یانکویچ و فیشر، 166 فرهنگ و قومیت مختلف را از نظر آداب و رسوم و شعر و ادبیات و هنرشان بررسی کرده‌اند و به این نتیجه رسیده‌اند که در 147 فرهنگ، عشق رمانتیک وجود دارد؛ اما در 19 قومیت،هیچ شواهدی از این عشق در میان نیست؛ یعنی در فرهنگ، ادبیات ، شعر و هنرشان هیچ اشاره‌ای به این شور عاشقانه نشده است؛ اما تشکیل خانواده می‌دهند، به خانواده‌شان علاقه دارند و برای آنها فداکاری هم می‌کنند. یعنی آن رمانتیسیسم که در ادبیات غربی و در ادبیات ایرانی خودمان هم می بینیم در آن فرهنگ‌ها معنایی ندارد. پس عشق رمانتیک چیزی نیست که بگوییم لازمه‌ی هر زندگی است؛ بلکه همان موتور محرک اولیه است. 19 قومیت از این موتور استفاده نمی‌کنند و ماشینشان بدون این استارت هم روشن می‌شوند.


در پژوهش دیگری از حدود شش هزار دختر و پسر قبل از ازدواج پرسیده‌اند که «شما دوست دارید عشق رمانتیک مبنای ازدواجتان باشد یا نه؟»


90 درصد آنها جواب مثبت داده‌اند. یعنی گفته‌اند «دوست داریم این احساسات را تجربه کنیم.» اما بعد از چند سال، از همین افراد، بعد از ازدواجشان پرسیده‌اند «آیا آن رمانتیسیسم اولیه در ازدواجتان وجود داشته یا نه؟» 33 درصد مردان و 75 درصد زنان گفته‌اند در نهایت با فردی ازدواج کرده‌اند که عاشقش نیستند و رابطه‌ی رمانتیکی هم با او ندارند؛ یعنی حتی خود افراد هم قبول دارند که «عشق» نه شرط کافی برای ازدواج است و نه حتی شرط لازم.

 

 

عشق نوعی بیماری است؟


برخی از پژوهشگرها روی این موضوع متمرکز شده‌اند که «آیا عشق آتشین صرف نظر از عشق نافرجام، یک بیماری پاتولوژیک است یا نه؟» و جالب است بدانید روان‌شناسان بیشترین شباهت را بین عشق و یک بیماری خاص روانی به نام وسواس اجباری مشاهده کرده‌اند. در این بیماری، افکار خاصی به ذهن هجوم می‌آورد که فرد گریزی از آنها ندارد؛ این افکار او را مجبور به ایجاد رفتارهای خاصی می‌کند که اگر انجام ندهد دچار تنش و اضطراب زیادی می‌شود. مثلا کسی عادت دارد هر شب 10 بار دست‌هایش را بشوید و اگر 8 بار این کار را انجام بدهد درونش منقلب می‌شود و نمی‌تواند آسوده بخوابد.


عشق نه فقط در ظاهر و علایم بالینی شبیه این بیماری است، که از نظر آزمایشگاهی هم به آن شباهت دارد. در بیماری وسواس اجباری، یک ناقل خاص در سلول‌های پلاکت خون بیمار افزایش پیدا می‌کند. پژوهشگری به نام مارازیتی، افراد عاشق را به این طریق آزمایش کرده و به این نتیجه رسیده که آنها هم درست همین حالت را دارند. پس عشق یک حالت وسواس اجباری ایجاد می‌کند که در آن فرد عاشق دچار افکار و عادت‌های خاصی می‌شود که نمی‌تواند از دست آنها خلاص شود- مثل تماس گرفتن پی در پی با معشوق و فکر کردن مداوم به او که عملکرد عادی ذهنش را مختل می‌کند.

 

 

هوش عاطفی‌ات را بالا ببر


با تمام این حرف‌ها، امروز دانشمندان به این نقطه رسیده‌اند که «اگر عشق و احساسات قابل اتکا نیستند پس چه چیز قابل اتکا است؟» یعنی چه چیزهایی باید وجود داشته باشد تا عشق افراد پایدار بماند. ابتدا نظریه‌ای شکل گرفت که اگر برخی شباهت‌های اولیه بین افراد وجود داشته باشد صممیت و رفاقت بیشتری بین آنان به وجود می‌آید که می‌تواند ازدواج موفق را تضمین کند. اما تجربه نشان داد که این اتفاق هم نمی‌افتد. آقای اشتنبرگ که مثلث عشق را ارائه کرده بود به این نتیجه رسید که خیلی از طلاق‌ها، بر خلاف انتظار، در مواردی اتفاق می‌افتد که انتخاب اولیه اشتباه نبوده است. یعنی افراد در ابتدای ازدواج، شباهت‌هایی به هم داشته‌اند اما پس از ازدواج تغییر کرده‌اند. پس خیلی وقت‌ها مشکل اینجاست که آدم‌ها تغییر می‌کنند؛ اما با هم تغییر نمی‌کنند: در دو مسیر یا با سرعت‌های متفاوتی تغییر می‌کنند. پس حالا این سوال به وجود می‌آید که «اگر شباهت اولیه هم ضامن صمیمیت نیست پس چه چیز می‌تواند صمیمیت و رفاقت درازمدت بین زوج‌ها را تضمین کند؟»


پژوهش‌های زیادی نشان داده‌اند که هوش عاطفی یکی از مهمترین عوامل موفقیت ازدواج است. هوش عاطفی نوعی از هوش است که به ما کمک می‌کند به احساساتمان آگاه باشیم. بتوانیم عواطفمان را خوب بیان کنیم. آنها را خوب کنترل و هدایت کنیم. ظرفیت های خودمان را بشناسیم و در مجموع یک حس مثبت کلی نسبت به خودمان داشته باشیم. از طرف دیگر بتوانیم عواطف فرد مقابلمان را درک کنیم و نسبت به آن واکنش اجتماعی یا بین فردی مناسب داشته باشیم.
هوش عاطفی به ما کمک می کند که وقتی دچار تعارض در احساساتمان می‌شویم فرو نریزیم و بتوانیم به عنوان مساله‌ای معمولی حلش کنیم .این نوع هوش، یک چیز ذاتی نیست و در شرایط محیطی شکل می‌گیرد و در میان تمام عوامل موثر در موفقیت در ازدواج، کلیدی‌ترین نقش را دارد؛ اگر دو طرف دارای هوش عاطفی بالایی باشند می‌توانند بفهمند که چطور همراه و همگام با تغییر احساسات و عواطف یکدیگر تغییر کنند تا زندگی‌شان به رشد و صمیمیت بیشتری منجر شود.
 


چه قدرعاشق هستید؟


عشق هم بالاخره اتفاقی است که به قول شاعر، خواه ناخواه رخ می‌دهد. برای خیلی از روان‌شناس‌ها مطالعه این پدیده جالب است. بعضی‌ها مانند استرنبرگ حتی نظریه‌ای علمی ‌درباره عشق دارند. استرنبرگ معتقد است که یک عشق کامل سه جنبه دارد. اولین جنبه، وفاداری به معشوق است، دومی، ‌احساس صمیمیت نسبت به او و سومی، ‌داشتن میل جنسی به معشوق است. به نظر استرنبرگ، هر کدام از اینها که وجود نداشته باشد، یک جای کار دارد می‌لنگد. پرسشنامه زیر خیلی به جزییات عشق کاری ندارد و می‌خواهد به طور کلی بگوید که آیا شما عاشق هستید یا نه؟ این تست در دانشگاه نورس ایسترن بوستون تهیه شده است و خوب، معلوم است که بیشتر برای دانشجوها کاربرد دارد.

 

 

چگونه از این تست استفاده کنیم؟


عبارات زیر را بخوانید. معشوق‌تان را تصور کنید و نام معشوق‌تان را به جای کلمه او بگذارید. حالا اگر با هر عبارت به طورکامل موافق بودید، عدد 7، اگر نسبتا موافق بودید، عدد 6 ، اگر کمی‌ موافق بودید عدد 5، اگر عبارت را هم درست می‌دانستید و هم غلط (یعنی در مورد نظرتان مطمئن نبودید)، عدد 4، اگر با آن کمی ‌مخالف بودید، عدد 3، اگر نسبتا مخالف بودید، عدد 2 و اگر به‌طور کامل مخالف بودید عدد 1 را جلو عبارت بنویسید.


1) برای رسیدن به او خیلی عجله دارم. ?


2) او را خیلی جذاب می‌دانم. ?


3) او نسبت به بیشتر مردم، عیب‌های کمتری دارد. ?


4) برای او هر کاری که لازم باشد، انجام می‌دهم. ?


5) به نظر من، او خیلی دلربا است. ?


6) دوست دارم احساساتم را با او در میان بگذارم. ?


7) وقتی با هم کاری را انجام می‌دهیم، کار برایم خیلی خوشایند است. ?


8) دوست دارم که او حتما مال من باشد. ?


9) اگر اتفاقی برای او بیفتد؛ خیلی ناراحت می‌شوم. ?


10) خیلی وقت‌ها به او فکر می‌کنم. ?


11) خیلی مهم است که او به من علاقه داشته باشد. ?


12) وقتی با او هستم، کاملا خوشحالم. ?


13) برایم دشوار است که برای مدتی طولانی از او دور باشم. ?


14) خیلی به او علاقه دارم. ?

 

 

راهنمای نمره‌گذاری:


حالا عددهایی را که جلوی هر عبارت گذاشته‌اید، با هم جمع بزنید.


• شمایی که بالای 89 نمره آورده‌اید، وضع‌تان خراب است. شما بدجوری عاشق شده‌اید و اگر صادقانه به پرسش‌ها پاسخ داده‌اید، در عشق‌تان هیچ شکی نمی‌توان کرد.


• اگر نمره‌تان حول و حوش 78 تا 88 می‌چرخد، شما هم به احتمال خیلی زیاد عاشق هستید و چیزی نمانده است که در بالای قله عشق بایستید.


• اما اگر نمره‌تان بین 68 تا 77 باشد، احتمال کمتری وجود دارد که عاشق باشید. اما شما هم به هر حال عاشق‌اید.


• کسانی که از 68 پایین‌تر آورده‌اند، بهتر است که خودشان را گول نزنند. به احتمال زیاد چندان عاشق نیستند.
• کسانی که از 58 پایین‌ترند، به‌ هیچ‌وجه عاشق نیستند. این گروه بهتر است پیشه دیگری برای خودشان دست و پا کنند و یا اسم احساسات رقیق‌شان را نگذارند عشق!

برگرفته از سلامت نیوز

تست روانشناسی زیگموند فروید

 

                                        

این یک تست روانشناسیه که توسط زیگموند فروید طراحی شده.

فرض کن که تو خانه هستی و پنج اتفاق زیر همزمان پیش میاد.

1- تلفن زنگ میزنه

2- بچه تان گریه میکنه

3-یکی داره در خونه رو می زنه و صداتون میکنه

4- لباس ها را بیرون روی طناب پین کرده اید و بارون میگیره

5- شیر آب رو در آشپز خانه باز گذاشتید و آب داره سر ریز میشه

خب حالا با این وضعیت شما به ترتیب کدوم کارها رو انجام میدید؟ یعنی از شماره ی 1 تا 5 رو با چه اولویتی انجام میدید؟

.

.

.

.

.

.

.

پاسخ ها:

هر یک از 5 مورد بالا نشون دهنده یکی از جنبه های زندگی شماست.

1- زنگ تلفن، نشونه شغل و کار شماست.

2- گریه بچه، نشون دهنده خانواده است.

3- زنگ در خونه، نشون دهنده دوستان شماست.

4- لباس ها، نشون دهنده پول هستن.

5- سر رفتن آب، نشون دهنده میل جنسی هستش.

ترتیب انتخاب های شما نشون دهنده اولویت های ذهن شما در زندگیه!!!!!

جالب بود .... مگه نه؟!!!

             * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  

درباره ی زیگموند فروید:

                                          

زیگموند فروید  (۶ مه ۱۸۵۶ - ۲۳ سپتامبر ۱۹۳۹)، پایه گذار علم روانشناسی نوین زادهٔ شهر پریبور در جمهوری چک کنونی و امپراتوری اتریش پیشین است.

او در ابتدا یک متخصص اعصاب بود. وی مدرسهٔ روانکاوی را بر مبنای نظریاتش بنیان گذاشت، که بسیاری از رفتارهای انسان تحت تأثیر انگیزه‌های ضمیر ناخودآگاه است؛ که افکار و خاطرات بخصوص ضمیر ناخودآگاه، بویژه از نوع جنسی و پرخاشگرانه، ریشهٔ اختلالات روانی هستند، و اینگونه اختلالات روانی می‌توانند با تبدیل افکار و خاطرات ناخودآگاه به آگاهی از طریق معالجات روانکاوانه، درمان شوند. برخی از کتابهای وی به فارسی ترجمه شده‌اند. از جمله آن‌ها میتوان به کتاب تمدن و گله‌مندان از آن اشاره کرد که تحت عنوان «فرهنگ و ناخوشایندیهای آن» توسط امید مهرگان از آلمانی به فارسی برگردانده شده است.

وی یک یهودی اشکنازی بود. با روی کار آمدن نازی‌ها وی در ۱۹۳۸ اتریش را ترک کرد و به اسرائیل رفت. وی پس از مدتی به بریتانیا عزیمت کرد و در همانجا به دلیل ابتلا به سرطان فک درگذشت.

برگرفته از: ویکی پدیا ،(دانشنامه آزاد)

یه تست باحال

به این تست شک نکنید. این آخرین و استانداردترین تست شخصیت شناسى است که این روزها در اروپا بین روانشناسان در جریان است. پاسخهایش هم اصلاً کار دشوارى نیست. کافى است کمى به خودتان رجوع کنید. یک کاغذ و قلم هم کنار دستتان باشد که بتوانید امتیازهایى که گرفته اید را جمع بزنید. حاضرید؟ پس شروع کنید ^ــ*

 

1)      چه موقع از روز بهترین و آرام ترین احساس را دارید؟:

الف ) صبح

 ب) عصر و غروب

 ج ) شب

 

2)      معمولاً چگونه راه مى روید؟

الف ) نسبتاً سریع، با قدم هاى بلند

 ب) نسبتاً سریع، با قدمهاى کوتاه ولى تند و پشت سر هم

ج ) آهسته تر، با سرى صاف روبرو

 د) آهسته و سربه زیر

 ه) خیلى آهسته

 

3)    وقتى با دیگران صحبت مى کنید:

الف) مى ایستید و دست به سینه حرف مى زنید

 ب)  دستها را در هم قلاب مى کنید

 ج)  یک یا هر دو دست را در پهلو مى گذارید

 د) دست به شخصى که با او صحبت مى کنید، مى زنید

 ه) با گوش خود بازى مى کنید، به چانه تان دست مى زنید یا موهایتان را صاف مى کنید

 

4)    وقتى آرام هستید، چگونه مى نشینید؟

الف ) زانوها خم و پاها تقریباً کنار هم

 ب)  چهارزانو

 ج )  پاى صاف و دراز به بیرون

 د ) یک پا زیر دیگرى خم

 

5)    وقتى چیزى واقعاً براى شما جالب است، چگونه واکنش نشان مى دهید؟

الف )خنده اى بلند که نشان دهد چقدر موضوع جالب بوده

 ب )خنده، اما نه بلند

 ج )با پوزخند کوچک

 د )لبخند بزرگ

 ه) لبخند کوچک

 

6)    وقتى وارد یک میهمانى یا جمع مى شوید :

الف )با صداى بلند سلام و حرکتى که همه متوجه شما شوند، وارد مى شوید

ب)با صداى آرامتر سلام مى کنید و سریع به دنبال شخصى که مى شناسید،می گردید

ج) در حد امکان آرام وارد مى شوید، سعى مى کنید به نظر سایرین نیایید

 

7)    سخت مشغول کارى هستید، بر آن تمرکز دارید، اما ناگهان دلیلى یا شخصى آن را قطع مى کند :

الف )از وقفه ایجاد شده راضى هستید و از آن استقبال مى کنید

ب )بسختى ناراحت مى شوید

ج )حالتى بینابین این ۲ حالت ایجاد مى شود

 

8)    کدامیک از مجموعه رنگ هاى زیر را بیشتر دوست دارید؟

الف(قرمز یا نارنجى

ب)سیاه

ج)زرد یا آبى کمرنگ

د(سبز

ه(آبى تیره یا ارغوانى

و(سفید

ز(قهوه اى، خاکسترى، بنفش

 

9)    وقتى در رختخواب هستید (در شب) در آخرین لحظات پیش از خواب، در چه حالتى دراز مى کشید؟

الف(به پشت

ب (روى شکم

ج)به پهلو و کمى خم و دایره اى

د)سر بر روى یک دست

ه)سر زیر پتو یا ملافه...

 

10) آیا شما غالباً خواب مى بینید که:

الف)از جایى مى افتید

ب(مشغول جنگ و دعوا هستید

ج(به دنبال کسى یا چیزى هستید

د(پرواز مى کنید یا در آب غوطه ورید

ه(اصلاً خواب نمى بینید

و(معمولاً خواب هاى خوش مى بینید

 

سؤال اول: الف(۲ امتیاز)، ب (۴ امتیاز)، ج (۶ امتیاز(

سؤال دوم: الف)۶امتیاز)، ب (۴ امتیاز)، ج (۷ امتیاز)، د (۲ امتیاز)، ه (۱ امتیاز(

سؤال سوم: الف (۴ امتیاز)، ب (۲ امتیاز)، ج (۵ امتیاز)، د (۷ امتیاز)، ه (۶ امتیاز)

سؤال چهارم: الف (۴ امتیاز)، ب (۶ امتیاز)، ج (۲ امتیاز)، د (۱ امتیاز)

سؤال پنجم: الف (۶ امتیاز)، ب (۴ امتیاز)، ج (۳ امتیاز)، د (۵ امتیاز)، ه (۲ ا متیاز)

سؤال ششم: الف (۶ امتیاز)، ب (۴ امتیاز)، ج (۲ امتیاز)

سؤال هفتم: الف (۶ امتیاز)، ب (۲ امتیاز)، ج (۴ امتیاز)

سؤال هشتم: الف (۶ امتیاز)، ب (۷ امتیاز)، ج (۵امتیاز)، د (۴ امتیاز)، ه (۳ امتیاز) و (۲ امتیاز)، ز(1 امتیاز )

سؤال نهم: الف (۷ امتیاز)، ب (۶ امتیاز)، ج (۴ امتیاز)، د (۲ امتیاز)، ه (۱ امتیاز)

سؤال دهم: الف (۴ امتیاز)، ب (۲ امتیاز)، ج (۳ امتیاز)، د (۵ امتیاز)، ه (۶ امتیاز)، ز (۱ امتیاز )

  امتیازهایتان را جمع کنید وعدد به دست آمده را با جدول مقابل مقایسه کنید و شخصیت خودتان را بشناسید .

 

اگر امتیاز شما بالاى ۶۰ است:

 دیگران در ارتباط و رفتار با شما شدیداً مراقب و هوشیار هستند آنها شما را مغرور، خودمحور و بى نهایت سلطه جو مى دانند، گرچه شما را تحسین مى کنند و به ظاهر مى گویند«کاش من جاى تو بودم!!» اما معمولاً به شما اعتماد ندارند و نسبت به ایجاد رابطه اى عمیق و دوستانه بى میل و فرارى هستند .

 

اگر از ۵۱ تا ۶۰ امتیاز دارید:

 بدانید دوستان شما را تحریک پذیر مى دانند، بدون فکر عمل مى کنیدو سریع از موضوعات ناخوشایند برآشفته مى شوید ، علاقه مند به رهبرى جمع و تصمیم گیریهاى سریع دارید (هرچند اغلب درست از کار درنمى آیند!) دیگران شما را جسور و اهل مخاطره مى دانند. کسى که همه چیز را تجربه و امتحان مى کند، از ماجراجویى لذت مى برد و در مجموع به دلیل ایجاد شرایط و بستر هیجانات توسط شما، از همراهى تان لذت مى برند.

 

اگر از ۴۱ تا ۵۰ امتیاز به دست آوردید:

 به خود امیدوار باشید ، دیگران شما را بانشاط، سرزنده، سرگرم کننده و جالب و جذاب مى بینند. شما دائماً مرکز توجه جمع هستید و از تعادل رفتارى خوبى بهره مند هستید. فردى مهربان، ملاحظه کار و فهمیده به نظر مى رسید. قادر هستید به موقع باعث شادى و خوشى دوستانتان شوید و اسباب هلهله و خنده آنها را فراهم کنید و در همان شرایط و در صورت لزوم بهترین کمک بر اعضاى گروه هستید .

 

اگر ۳۱ تا ۴۰ امتیاز نصیب شما شد:

 بدانید در نظر سایرین معقول، هوشیار، دقیق ، ملاحظه کار و اهل عمل هستید. همه مى دانند شما باهوش و با استعداد هستید اما مهمتر از همه فروتن و متواضع هستید. به سرعت و سادگى با دیگران باب دوستى را باز نمى کنید. اما اگر با کسى دوست شوید صادق، باوفا و وظیفه شناس هستید. اما انتظار بازگشت این صداقت و صمیمیت از طرف دوستانتان را دارید گرچه سخت دوست مى شوید اما سخت تر دوستى ها را رها مى کنید .

 

از ۲۱ تا ۳۰ امتیاز :

 در نظر سایرین فردى زحمت کش هستید اما متأسفانه گاهى اوقات ایرادگیر هستید. شما بسیار بسیار محتاط و بى نهایت ملاحظه کار به نظر مى رسید. زحمتکشى که در کمال آرامش و با صرف زمان زیاد در جمع بار دیگران را بردوش مى کشد و بدون فکر و براساس تحریک لحظه اى و آنى هرگز نظر نمى دهد. دیگران مى دانند شما همیشه تمام جوانب کارها را مى سنجید و سپس تصمیم مى گیرید .

 

و اگر کمتر از ۲۱ امتیاز داشتید:

 دیگران شما را خجالتى، عصبى و آدمى شکاک و دودل مى دانند شخصى که همیشه سایرین به عوض او فکر مى کنند، برایش تصمیم مى گیرند و از او مراقبت مى کنند. کسى که اصلاً تمایل به درگیرشدن در کارهاى گروهى و ارتباط با افراد دیگر را ندارد .

نمودار خوشبختی در تمام انسانها به شکل حرف U است

 


دانشمندان انگلیسی و آمریکایی کشف کردند که نمودار خوشبختی در تمام انسانها بدون در نظر گرفتن موقعیت اقتصادی و جغرافیایی به شکل حرف انگلیسی U است.

به گزارش سلامت نیوز به نقل ازمهر، اندرو اوسوالد از دانشگاه وارویک انگلیس و دیوید بلانچ فلاور از کالج دارثموث آمریکا با بررسی اطلاعات مربوط به دو میلیون نفر از 80 کشور دنیا کشف کردند که تمامی این افراد با رسیدن به سن 40 سالگی که در حقیقت نیمه زندگی است با بیشترین درصد خطر افسردگی مواجهند و پس از رسیدن به سن 50 سالگی دوباره خوشبختی را تجربه می کنند.

این محققان که نتایج یافته های خود را در مجله Social Science e Medicine منتشر کرده اند، اظهار داشتند که شکل خوشبختی در سیکل زندگی تمام مردم روی زمین به شکل حرف انگلیسی U است که در سن جوانی دارای یک پیک مثبت است و سپس در سن 40 سالگی دچار افت می شود، به طوری که در این سن افراد با بیشترین درصد احتمال ابتلا به افسردگی مواجهند. این درحالی است که خوشبختی دوباره در سنین بعد از 50 سالگی اوج می گیرد.

این دو محقق که تحقیقات خود را مستقل از منشای جغرافیایی و شرایط اقتصادی افراد انجام دادند، در این خصوص اظهار داشتند: "بعضی افراد بیش از دیگران این مسئله رنج می برند اما این سیکل در بین تمام انسانها، مجرد یا متاهل، مرد یا زن، ثروتمند یا فقیر، بچه دار یا بدون فرزند وجود دارد و هیچ کس نمی داند که چرا دچار این حالت روحی است."

به گفته این دانشمندان، افراد در سن 40 سالگی دچار افسردگی می شوند و بیش از گذشته به مرگ می اندیشند. به خصوص این مسئله در بین زنان که این سن با دوره یائسگی آنها همراه است، بیشتر خود را نشان می دهد. به طوری که بیشتر زنان در این سن توانایی خود را برای قبول آن چیزی که هستند از دست می دهند و نقاط قوت و ضعف خود را نادیده گرفته و با بسیاری از زیباییهای زندگی وداع می کنند و تنها پس از 50 سالگی است که احسان خوشبختی در افراد دوباره قوت می گیرد.

برگرفته از سلامت نیوز

درد کشیدن در سکوت بهتر از افشای درد است


نتایج تحقیقات روانشناسان آمریکایی نشان می دهد که رنج بردن در سکوت نسبت به افشای دردهای شخصی نتایج روحی بهتری در برخواهد داشت.

 باور عموم مردم دنیا این است که صحبت کردن درباره دردهای و رنجهای شخصی و آسیبهای روحی در حضور دیگران شامل افراد خانواده، دوستان و مشاوران روانشناسی می تواند بار این آسیبها را کاهش دهد و به فرد کمک کند که راحتتر بر شرایط روحی نامناسب خود غلبه کند.

این درحالی است که نتایج تحقیقات تیم "مارک سیری" روانشناس دانشگاه کالیفرنیا نشان می دهد که نگه داشتن دردها و رنجهای روحی نتایج بهتری نسبت به افشای آنها دارد.

براساس گزارش آسوشیتدپرس، این محققان که نتایج یافته های خود را در مجله Journal of consulting and clinical psychology منتشر کرده اند با تحقیق بر روی افرادی که قربانی که یک حادثه منفی شده اند نشان دادند که هیچ چیز بدی در رنج کشیدن در سکوت وجود ندارد.

به گفته این روانشناسان، افراد بسیاری وجود دارند که آسیبهای روحی خود را در یک بطری به صورت سربسته نگه می دارند و از نظر روحی و جسمی سالم تر از افرادی هستند که دچار آسیب روحی مشابهی شده اند و عادت دارند که مشکلات خود را با دیگران در میان بگذارند.

به گزارش مهر ، این محققان با بررسی آمریکاییهایی که از حادثه 11 سپتامبر 2001 دچار آسیبهای روحی شده بودند و همچنین دانشجویانی که تحت فشارهای روحی پس از حادثه دانشگاه ویرجینیا تک قرار داشتند کشف کردند افرادی که در خصوص این موضوعات با کسی حرف نزده اند راحتتر با این حوادث کنار آمده اند.

ژاپنیها و انگلیسیها از جمله مردمی هستند که در فرهنگشان "رنج کشیدن در سکوت" وجود دارد و پنهان کردن دردها برای آنها از اهمیت ویژه ای برخوردار است به طوری انگلیسیها ضرب المثلی دارند که می گوید: "هرگز اعتراض نکن و هرگز توضیح نده.

برگرفته از سلامت نیوز